حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت
ما مسلمانیم اما ما مسلمانِنجف
جانِ کعبه صدهزاران بارقربانِ نجف
روزِ اول که زمین را چون نگینیخلق کرد
گفت در گوشش خدا جانِ تو وجانِ نجف
در نجف مدحِ علی میچسبد امابعدِ آن
نامِ عباس است غوغا زیرِ ایوانِنجف
کارِ ما مدحِ علی نه مدحِقنبر گفتن است
مدحِ عباس است اما کارِطوفانِ نجف
بر علی سوگند فریادِ علیعباسِ اوست
بابِ حاجات است پس نادِعلیعباسِ اوست
کیست این مرد این تمامِاقتدارِ زینب است
کیست این شیر این که تیغِ کارزارزینب است
سایهی زینب نمیدیدند ، اصلامیشود
دید خانم را که کوهی در کنارزینب است
شانههایش را نوشتم کوهسارِکربلا
گیسوانش را نوشتم آبشارِ زینباست
دستمالِ زردِ بابایش به عباسشرسید
بعد از این او مرتضا اوذوالفقارِ زینب است
بیلدیلَر عالَمدَ عباسدیخانومون عالمی
یِلیاتار طوفانیاتار یاتمازحسینون پرچمی
آسمان خورده تَرَک تا اوعَلَم برداشته
کوه از جا کَنده شد یا او قدمبرداشته
کودکان بر شانه بر دستش عَلَم پایش رکاب
یک تنه بر دوشِ خود بارِ حرمبرداشته
ما گرههایی که کور است اینحرم میآوریم
داد ، دستِ خود ولی دستِکَرَم برداشته
گفت آقایم که از ما هم خیالشراحت است
دستهایش را به م مادرمبرداشته
گفت آری با کریمان کارهادشوار نیست
پیشِ این بابالحوائج این گرههاکار نیست
گرچه از داغِ پسر سوزد جگرهابیشتر
میزند داغِ برادر بر کمرها بیشتر
تا صدایِ یا اَخا آمد تمامیِحرم
رویِ سینه میزدند اما به سرهابیشتر
زود آمد بر سرش چون خوب میداندحسین
بعدِ صدها تیر میآید تبرها بیشتر
کاش میشد اینهمه زیبا نبود اینبا ادب
گفت وای از تیرها وای ازنظرها بیشتر
هِلهله میآمد و بر سینهمادرها زدند
زود خانمها گرهها را بهمعجرها زدند
پیشِ اکبر اینقدر این پُشتِزخمی تا نشد
آمد اما در حرم نزدیکِ دخترهانشد
این طرف زینب زمین میخُورددر آنسو حسین
بعد از این بابا برایِ بچههابابا نشد
وای دیگر این ربابه آن ربابِقبل نیست
خواست خانم پیشِ اصغر پا شوداما نشد
آنقدر محکم گره زد که حرامیتا کشید
رویِ دختر شد سیاه اما گرههاوا نشد
شد غروب و بچهها از درد زانومیزدند
عمداً این سر را نوکِ نیزه بهپهلو میزدند
لطفی
درباره این سایت