محل تبلیغات شما

نگاهی با تبسم بی خبر انداختی رفتی

چه آتش بود بر جان پدر انداختی رفتی؟

به یک الله أکبر با اذان اکبری ، اصغر!

چه شد؟ غیر از مرا در پشت سر انداختی رفتی

به قلب من – من بی بال و پر – تیر هلاکت را

به مادر هم کمانی بر کمر انداختی رفتی

جگر از تشنگی ، از داغ اکبر ، پاره شد ، دیگر

چه داغی بود بر پاره جگر انداختی رفتی؟

به روی دوش من چشمت تماشای که را می کرد؟

که یک باره مرا هم از نظر انداختی رفتی

تمام آسمان از خون تو پُر شد ، سلاحت بود

که گفته در دل لشکر سپر انداختی رفتی؟

پدر دنبال تو می آید اما بر دل مادر

چه اندوهی چه آهی در سحر انداختی رفتی

سید علی

علیُ مع‌الحق و حق با علیست

ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف

مگر از عمر پدر غیر پسر می‌ماند

انداختی ,رفتی ,، ,رفتی؟ ,بی ,هم ,انداختی رفتی ,انداختی رفتی؟ ,بود بر ,شد ، ,رفتی؟ به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معرفی نویسندگان برتر و جوان نمایندگی گلپایگان daisocaco stimledebabb isisnyhi نت++ محیی رسانه کوهسرخ ܓ✿ تـــو فــقــطــ لــیــلــی بــاش ܓ✿ خلق بهترین طعم ها